التماس غضنفر به عابر بانک ! :
غلط کردم ، پول نمیخوام فقط گواهی نامه ام رو پس بده !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی :به نظر من تو جام جهانی خارج قهرمان میشه !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
یارو میره کمیته امداد، هیچی بهش نمیدن،میگه: واگذارتون کردم به کلید اسرار!* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
به یارو میگن بهترین شهر دنیا کجاست؟میگه : سانفرانسیسکو میگن بنویسش میگه غلط کردم ، قم !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
طبق آمار انجام شده نماز میت بیشترین طرفدار را در میان دارد، زیرا :وضو نمی خواهد
با کفش می شود خواند
رکوع و سجده ندارد
واجب نیست.سالی چند بار بیشتر اجرا نمیشه
و تازه بعد از اتمام آن نهار هم میدن !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
دوتا رو داشتن اعدام می کردن، به اولی میگن آخرین آرزوتو بگومیگه می خوام خانوادمو ببینم
به دومی میگن تو بگو، میگه نزارین خانوادشو ببینه !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
توصیه ای از یک داغ دیده !هرگز به علامت آبی و قرمز شیر های توالت اعتماد نکن !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
غضنفر دفتر ازدواج میزنه تبلیغ میکنه:با هر ازدواج دائم یک ازدواج موقت هدیه بگیرید !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
توی شهر غضنفر اینا مسابقه تقلید صدای داریوش رو میذارنخود داریوش شرکت میکنه سوم میشه !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
غضنفر میره کولر بخره، یارو میگه کولر آبی میخوای؟میگه: فرقی نمیکنه، قرمز بده !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
دستت رو بذار روی سرتچیزی حس نمی کنی؟
تعجب نکن، بعضی از بزها شاخ ندارند !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
به دو دلیل زنها فوتبالیست نمیشن:۱٫عمرا ۱۱ تا زن یجور لباس بپوشن !
۲٫عمرا بازی بعدی همون لباس و بپوشن !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
میخواستن غضنفر رو شکنجه روحی بدنمیفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
یارو رو برای بار پنجم به جرم دزدی میبرن دادگاه قاضی میگه:خجالت بکش این دفعهی پنجمیه که میای دادگاه.
طرف میگه: خودت خجالت بکش که هر روز اینجایی!
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
حیف نون با احساساتش بازی میکنه دو هیچ میبازه !* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میذارهتا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن !
* * * * اس ام اسسركاري15* * * *
یه پیرمرده و یه پیرزنه و یه پسره و یه دختره تو یه کوپه قطار با هم بودن،قطار میره تو تونل و همه جا تاریک میشه،یهو یه صدای ماچ و بعد هم یه صدای کشیده میاد! قطار از تونل میاد بیرون همه نشسته بودن سر جاشون. پیرزنه با خودش میگه: عجب دختر متین و باحیاییه! با اینکه جوونه ولی به کسی رو نمیده، تا یارو بوسیدش گذاشت زیر گوشش! دختره با خودش میگه: عجب پیرزنه نجیبیه! با اینکه سنش بالاست و کسی تحویلش نمیگیره، بازم نمیذاره کسی ازش سوء استفاده کنه. پیرمرده هم با خودش میگه:بابا عجب بدبختیهها! یکی دیگه حالش رو میکنه ما کشیده رو میخوریم! پسره هم با خودش میگه: چه حالی میده آدم کف دستش رو ببوسه محکم بزنه تو گوش بغلی!