تنها ترینم خدا هم انگار فراموش می کند گاهی دیدگان پر از اشکم را
تنهای تنهام در میان هزاران و خدا هم انگار نمی بیند دل پر از نا امیدیم را
تنهای تنهام در میان هزار دروغ و خدا انگار نمی بیند دل تنگی هایم را
تنهای تنهام در میان آدمها دلم این آرزوها انگار دیگر طاقت بی تابی ها را ندارد
و اشکهایم انگار می هراسند از جاری شدن که مبادا دیده شوند
وای خدایا مرا یادت هست مرا که روزی و شب صدایت می کنم می شنوی فریادهای بی صدایم را
مرا یادت هست من همانیم که بودم نمی خواهم این را که هستم
اما نمی یابم آنچه خواهم بود را
دریاب مرا
دریاب خدایا
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
با سلام خوش آمدید نظر فراموش نکنید
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی