یه برگه کاغذی سفید رفیقِ بختِ تارمه
هیشکی منو دوس نداره، اون همیشه کنارمه
روی تنش خط خطی نیس، رفیقِ درد و آهمه
رفیقِ چین و چروکی پیشونی سیاهمه
شبا که بارونی می شم می شینه هق هق می کنه
وقتی که می لرزه دلم اون منو عاشق می کنه
بهم دو تا بال می ده تا که برم یه جای دنج
اشکام که طوفانی می شه من میشونه توی لِنج
دنیایِ من پر شده از کاغذای بدونی خط
تنهام نمی ذارن برن بدونِ من اون ورِ شط
آی آدما هر جا میرین هیچ کسو تنها نذارین
دیگه روی کاغذای بدونِ خط پا نذارین
نگین که کاغذه دیگه جون نداره، بی احساسه
کاغذِ بی خط همه ی دلتنگیامو میشناسه