یک غرور تلخ....زندگیمان را جهنم کرد!!
درمورد غرور و عشقی که ساکت موند..........
موضوع: عاشقانه و رمانتیک..
شخصیتا..
نیلوفر: شخصیت اول داستان..گاهی حرص خودمم در میاره..دختری مغرور که نمیتونه حرف دلشو راحت بزنه و مجبور میشه یه عشق تحمیلی و قبول کنه..
بردیا: فوق العاده مغرور..پسری جذاب و تو دار..که آخر داستان آدمش میکنم..
مانی: آخییی عزیزم..از اولشم مظلوم و عاشق بود..شخصیتش نازه و ملاکی برای مردای امروزی نیس اصلاً...
راستی قلمشم اول شخصه..خودم رمانای اول شخص و بیشتر میدوسم...
نویسنده: nazi nazi کاربر انجمن نودوهشتا
منبع : نودوهشتیا
برای خواندن قسمت اول رمان به ادامه ی مطلب بروید........
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
متن تمامی آهنگهای آلبوم اعجاز از گوگوش
ادامه مطلب
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
میخوام یه رمان بذارم به اسم تاوان دل
نوشته ی فهیمه رحیمی
رمان خوبیه.
خودم قبلا خوندمش
نظر فراموش نشه
قسمت اول
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
نوشته:مرجان
امیدوارم خوشتون بياد
فصل ۱
خلاصه ای از رمان : کتی دختری که بعد از مرگ مادرش روابط خیلی صمیمی با تنها دایی جوونش داره ، بعد از بازگشت دایی اش از خارج و دیدن دوست صمیمی دایی اش ، متوجه می شه ماجرای دزدی کیفی که اون ناخواسته درگیرش شده بود و سعی در فراموش کردنش داشت حالا می تونه تهدیدی جدی از طرف کسی که هیچ وقت فکرشو هم نمی کرد که اونو برای بار دوم ببینه باشه و حالا اون بین گفتن حقیقت و گذشته ای که سعی در پنهان کردنش داره مردد است و این خودش باعث پیش اومدن ماجراهای دیگه ای واسه اون می شه ...
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
من و شادی میخوایم یه رمان بنویسیم که اخرش برخلاف تصورتون هستش...يه سوژه ى توپ و عالى و كلا ناياب! خلاصش یه جزئی از داستان رو میگه ولی اصلا داستان رو نگفته و پایانی متفاوت داره!
خب اينم مشخصات رمان:
اسم: حافظ دستم یعنی اسمو داشته باشید...
زاويه ى ديد: از زبون پسره و دختره یعنی هم مونث هم مذکر...
لحن: گاهى طنز و گاهى جدی...
خلاصه: اناهیتا دختری که بهش یه تقاضا میشه که باعث میشه زندگیش از این رو به اون رو بشه...و...ادامه ماجرا...
اینم بگم که تو طول گذاشتن پستامون نظر ندید با پایانی بد روبرو خواهید شد....پایانی که حتی منکه نویسنده شم رو هم دپرس کنه....
ودیگه اینکه جلد هنوز اماده نشده...هر وقت اماده شد براتون میزاریم....اگه شد تا شب پست اولو میذاریم....فعلا
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
رمان:بمون كنارم نوشته:گ.شب كاربر نودوهشتيا
خلاصه: داستان دریاره دختری به اسم شمیم
هستش که پس از فوت مادر و پدرش بنا به گفته ی دوست باباش بعد یک سال میاد
با همین خونواده ی دوست پدرش زندگی می کنه..خونواده ی دوست پدرش یک پسر به
اسم ارمیا و یک دختر به اسم المیرا دارن..ورود شمیم به زندگی این خانواده
ارمیا را ناراحت می کنه..و از اونجا ارمیا درصدد به وجود اوردن ناراحتی
برای شمیم هستش..و سعی می کنه همه جا خوردش کنه…
از
قضا شمیم از پدر خونواده می خواد که بره سرکار..و با اصرار های فراون از
پدر ارمیا ،پدر ارمیا شرکتی رو برای شمیم در نظر میگیره که رئیس اون شرکت
کسی نیست جز ارمیا..و از اونجاست که زندگیه شمیم عوض میشه……و...قشنگه...كل كل زياد داره...پايان خوش...
قسمت اول...
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
همونطور كه گفته بودم جلد دوم اشك عشق رو براتون ميذارم.
رمان:اشك عشق 2 نوشته:حوريه.آ كاربرنودوهشتيا
خلاصه داستان تو جلد اول هم این بود که
بریم سراغ خلاصه داستان:
داستان یه عشق با محدودیته.......حنانه دختری که با عشق اشنا میشه وبه کسی دل میبنده که همه اونو از عشق به حنانه دور میکنن.....اما روزگاره دیگه.........علی عطا طی یه حوادثی با اینکه عاشق و شیفته حنانه است با شخص دیگه ای ازدواج میکنه و تازه مشکلات شروع میشه...
فقط حوريه جون(نويسنده رمان) ازمن خواسته تا نظرتون رو راجع به رمانش بپرسم.هركي خونده و داره ميخونه لطفا نظرشو بگه.
ادامه مطلب
درباره : عاشقانه ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
سلام بچه ها...این لینک یه تست اعصابه...صفحه رو که باز کردین playرو میزنین....دقت کنید باید کلید موس رو نگه دارید و از قسمت های زرد رنگ برید توی خونه قرمز...بعد ولش کنید...میره مرحله بعد...هر چن تا مرحله که رفتین نمره اعصابتونو بهتون میگه...فقط نظر بزارید که نمره اعصابتون چن شد...من که خودم 0...بی اعصاب بی اعصابم...منتظرم بروبچ..اینم ادرس:..........نظر بذاریدا..
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
به آن نگاه پیر تو که مانده روی رازقیست
دلم که دست و پا زند درون عمق بودنت
صدای سوتک غریق و من پی سرودنت
نگاه طفل و حسرت رسیدن ستاره ها
به اشک دیدگان او ز هر طرف گلایه ها
درباره : شعر ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
ادامه مطلب
درباره : دانستنيها ,
امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
همه می گویند باران را دوست دارند
ولی هنگام باریدنش با چتر به زیر آن می روند
همه می گویند آفتاب را دوست دارند
ولی عینک آفتابی به چشم می زنند
حال وحشت مرا دریاب وقتی می گویی دوستت دارم
درباره : شعر ,امتياز : | نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0 |
|
گرفته دلم
کجایی که آرامم کنی
کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی
گرفته دلم
کجایی که به درد دلهایم گوش کنی
کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام
نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی
نیست برگی که از تو ننوشته باشم
نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم
نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم
دلم خالی نشد و گرفته دلم
کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟
نیستی و حتی سراغی از دلم نمی گیری
یک روز نباشم که تو مثل من نمی میری....
نمیبینی چشمهایم را
نمیمانی تا دلم را
به نقطه خوشبختی برسانی
مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد
از اینکه همیشه تو را خواهم داشت
نمی خواهی دلم را
نمیدانی راز درونم را
نمی گذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد