loading...
بهترین وکیل طلاق و مهریه در مشهد
وکیل مشهد بازدید : 531 یکشنبه 01 خرداد 1390 نظرات (0)

تصور کنید آن جناب مدعی که در آخرین حکایت باب هفتم گلستان، سعدی را به جرم دفاع از سرمایه داران دشنام داد و گریبانش را درید بالاخره سر عقل آمده و با دسته گل و جعبه شیرینی به دیدار شیخ اجل رفته است.

مکان: باب هفتم گلستان

زمان: ساعت سه بعد از ظهر اول شهریور سال 1389

سعدی: به به!جناب مدعی! از این طرف ها...؟!

مدعی: بیا سعدی دوباره دوست گردیم.

سعدی: و علیک سلام!

آن روز که خط شاهدت بود

صاحب نظر از نظر براندی

امروز بیامدی به صلحش

کش فتحه و ضمه برنشاندی.

مدعی: جناب سعدی این مسایل از من و شما گذشته! وانگهی جای این حرف ها بهتر است به فکر حل آن کدورت قدیمی باشیم که عده ای به خاطر آن شما را طرفدار امپریالیسم و استثمار می دانند و بنده را احمق!

سعدی: خودتان بهتر می دانید که طبق قانون اساسی کشور حماقت محکومیت کیفری ندارد و خوشبختانه تهمت طرفداری از امپریالیسم هم مانع از انتشار آثار من نشده!

مدعی: جناب سعدی! بیا و از خر شیطان پیاده شو و در چاپ بعدی کتابت آن مرافعه کذایی را حذف کن!

سعدی: چه حرف ها! حالا که وزارت ارشاد کوتاه آمده شما کاسه داغ تر از آش شده ای؟! شاه می بخشد و...

مدعی: ای بابا! پس من چه گناهی کردم که رییس کارخانه ای که در آن کار می کنم از وقتی فهمیده سوءسابقه دارم می خواهد مرا از کارخانه اخراج کند؟

سعدی: سوءسابقه شما چه ربطی به این جریان دارد؟

مدعی: نه خیر! انگار ملتفت نیستید ها. منظورم از سوءسابقه همان جدل من با شماست که اسنادش هم در باب هفتم موجود است! این جناب از وقتی فهمیده که من همان مدعی مذکور هستم تصمیم گرفته حال مرا بگیرد و آن سوءسابقه را بهانه کرده و می گوید یکی از شروطش برای این که مرا اخراج نکند این است که سعدی این حکایت را از کتابش حذف کند.

سعدی: بسیارخوب! اما می توانی به جای پاک کردن صورت مسئله، مسئله را حل کنی یعنی برایش توضیح دهی که این اصلا سوءسابقه نیست و باید کلی هم ذوق کند که کارگر کارخانه ای به این معروفی دارد.

مدعی: کدام معروفی؟! این آدم این چیزها حالی اش نمی شود و می گوید از آدمی مدعی که مثل رابین هود از حقوق فقرا و مظلومان دفاع می کند هر ادعایی بر می آید. اصلا تو که با سعدی یکه بدو کردی از کجا معلوم که با من نکنی ضمن این که چون شما به حساب من رسیدی و سندش هم منتشر کردی این کار انتشار حریم خصوصی من است.

سعدی: با این حساب اصلا بگذارید اخراجتان کند.

بس‌ بگردید و بگردد روزگار/ دل‌ به‌ دنیا در نبندد هوشیار.‌

مدعی: اما جناب سعدی شما هم نشسته اید گوشه این گلستان و بوستان تان و انگار هیچ خبری از بازار کار ندارید.

سعدی: باور کنید خیلی دوست دارم کمکتان کنم هرچه باشد، بنی آدم اعضای یک پیکرند،
که در آفرینش زیک گوهرند اما شما می فرمایید جواب آن سعدی شناس ها را چه بدهم که اگر کلمه ای از دیوان من حذف شود همدیگر را تکه پاره می کنند

مدعی: یک چیزی بگویبد دیگر مثلا بگویید سعدی آوانگارد شده و اصلا دلش می خواهد همه بوستان و گلستان اش را نابود کند و از این به بعد شعر سپید بنویسد. مگر نشنیده اید که شاعر می فرماید: که هست از پس جیغ بنفش موج سپید!

سعدی: آقای مدعی!...

مدعی: جان مدعی؟!

سعدی: یعنی می فرمایید بنده بعد از یک عمر زندگی آبرومندانه دنبال این موج های رنگی راه بیفتم؟!

مدعی: حالا چرا عصبانی می شوید؟!

سعدی: اصلا مگر ما دفعه قبل با هم به توافق نرسیده بودیم؟! پس تا دوباره کارمان به شورای حل اختلاف نکشیده به سلامت!

مدعی: اما آقای سعدی...

سعدی: به سلامت آقا!

بهترین وکیل مشهد | 09156948002

سایت وکیل مشهد کلیک کنید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با سلام خوش آمدید نظر فراموش نکنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 18123
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 73
  • تعداد اعضا : 452
  • آی پی امروز : 393
  • آی پی دیروز : 1047
  • بازدید امروز : 14,626
  • باردید دیروز : 22,890
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 14,626
  • بازدید ماه : 189,887
  • بازدید سال : 620,260
  • بازدید کلی : 32,473,464
  • کدهای اختصاصی

    X تماس با وکیل