داشتنش را قرنها هم بگذرد باور ندارم
سهم من نبودنش دردیست که با گذر زمان هم عادت نخواهد شد
کهنه تر ٫ عمیق تر٫ بی درمانتر خواهد شد
سبا
به قلبم نشستی نگفتم چرا
دلم را شکستی نگفتم چرا
یکی خواب شبهای من را ربود
چو دیدم تو هستی نگفتم چرا
کم طاقتی
عادت آن روزهایت بود ،
این روزها
برای گرفتن خبری از من
عجیب صبور شده ای !!!!
اقیانوس بی کران چشمانت آرزوست …
هر چقدر می خواهی
گم و گور شو
قیامت هم که باشد
گوشه ای آخر پیدایت می کنم
میدانم
دل به همین لحظه بسته ام
قاصدکها هم مانند تو ،
بعد از کلی آرزو مرا ترک گفتند !
انگار این رسم طبیعت است !
چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند …
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند …